
سلامی دوباره .....
استاد شهریار پس از تحصیلات مقدماتى و طى دوره متوسطه در سال ۱۳۰۰ هجرى شمسى ، که پانزده ساله بود ، به تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسه دارالفنون ادامه داد . سه سال بعد از مدرسه دارالفنون فارغ التحصیل گردید و وارد مدرسه طب شد . پنج سال در رشته پزشکى تحصیل کرد و یک سال دیگر براى تکمیل درس پزشکى و گرفتن درجه دکتراى پزشکى وى باقى مانده بود ، که به خاطر ناسازگارى روحیاتش با این رشته و بخصوص حساسیت شدید وى نسبت به جراحى ، رشته پزشکى را رها کرد . شهریار مىگفت : "بعد از هر عمل جراحى که انجام مىدادم ، چنان احساس ضعف مىکردم ، که حالم به هم مىخورد" . استاد شهریار پس از ترک تحصیل ، به خراسان رفت و به دیدار "کمال المک" نقاش معروف شتافت . آنگاه شعر زیبائى تحت عنوان "زیارت کمال الملک" سرود و به این هنرمند نقاش تقدیم کرد . او تا سال ۱۳۱۴ هجری شمسى ، در خراسان بود ، سپس به تهران بازگشت و با کمک دوستانش در بانک کشاورزى تهران مشغول به کار گردید . وى در سال ۱۳۱۶ شمسى پدرش را از دست داد . این حادثه براى شهریار بسیار ناگوار بود . علاوه بر این سرپرستى خانواده پدرش نیز به او واگذار گردید و به همین علت ، خانواده پدرش را به تهران آورد . هنوز آثار اندوه مرگ پدر ، در چهره شهریار از بین نرفته بود که برادرش نیز فوت کرد و سرپرستى مادر ، همسر برادر و چهار فرزندان برادرش را به عهده گرفت و همانند یک پدر مهربان و دلسوز از آنها مواظبت مىکرد و با تمام وجود ، زندگى آنها را اداره مىنمود . چند سال بعد ، مادرش بدرود حیات گفت . استاد شهریار تنها خانهاى که در تهران داشت ، با کلیه وسائل آن به فرزندان برادرش بخشید و خودش ، یکه و تنها ، با یک چمدان محتوى لباس و وسائل شخصى به تبریز بازگشت و با نوه عمهاش ازدواج کرد . استاد شهریار همواره اشعار خواجه حافظ شیرازى را زمزمه مىکرد و با عشق وصف ناپذیرى دلباخته اشعار و افکار عرفانى حافظ شیرازى بود . موهبت خدادادى ، طبع لطیف ، استعداد سرشار ، روح حساس و سرگشته و پرشور شهریار ، به گونهاى بود که روز به روز اشعار پرشورتر و حساستری مىگفت . یک بار در سن هفت سالگى ، از حرف مادرش سرپیچى کرد و سخن مادر را گوش نداد ، اما به اندازهاى روحش لطیف و حساس بود که به شدت پیش خود احساس گناه کرد و وجدانش ضربه خورد و در گوشهاى نشست و شعر زیر را سرود و با تقدیم آن به مادرش ، از او عذر خواهى کرد : من گنهکار شدم واى به من *** مردم آزار شدم ، واى به من به هر حال ، پس از سالیان متمادى ، گلهاى طبع این شاعر زبردست ، گلستانى در ادبیات معاصر بوجود آورد . براى نمونه، "منظومه روح پروانه" را که شهریار در رثاى پروانه ساخت و خودش همراه با نواختن سه تار آن را خواند ، به اندازهاى پرسوز و گداز بود ، که بیش از حد انتظار مورد توجه ادباء و صاحبدلان واقع شد و در سال ۱۳۰۸ هجرى شمسى ، همراه با مجموعهاى از سایر سروده هایش ، توسط کتابخانه خیام چاپ و منتشر شد . پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران ، استاد شهریار به مناسبتهاى گوناگون ، با سرودههاى زیبا و موثرش ، همگام با مردم انقلابى و مومن فعالیت مىکرد ، که از آن میان مىتوان به قطعه زیبائى که در توصیف مبارزان بسیجى سروده است ، اشاره کرد . مهمترین اثر استاد شهریار ، شعر "حیدر بابا" مىباشد که از لحاظ احساسى در سطح فوق العادهاى قرار دارد و بى نظیر است . درباره مهارت و سادگى سرودههاى او گفتهاند : "شهریار شعر را به روستا برده ، هم چنان که خبر زندگى در روستا را به شهر آورده ، بى آنکه روابط عمیق اجتماعى روستائیان را هدف قرار داده باشد" . استاد شهریار ، ارادت و عشق خاصى به خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله داشت غزل "قیام محمد صلى الله علیه و آله" درباره پیامبر اسلام ، غزلهاى : مناجات ، و کاروان کربلا و مثنوى "شب و على علیه السلام" دربارهء على علیه السلام و امام حسین علیه السلام را سروده ، که بارها در مطبوعات و کتابها و مجموعههاى مختلف به چاپ رسیده است . او هر گاه شعرى را که در رثاى حضرت امام حسین علیه السلام سروده بود ، مىخواند ، خود آنقدر گریه مىکرد که تا پایان خواندن شعر بارها در اثر گریه و بى تابى زیاد صدایش قطع مىشد و شنوندگان هم به گریه و ناله مىافتادند . شعاع شعر و ادب شهریار ، در مجامع ادبى و فرهنگى آنقدر اوج گرفت ، که در زمان حیاتش به منظور تجلیل از مقام رفیع وى در روزهاى ۲۹ تا ۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۶۳ در تالار وحدت دانشگاه تبریز "کنگره بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار" برگزار گردید ، شخصیتهاى روحانى و علمى و فرهنگى و بسیارى از شاعران و ادیبان سراسر کشور و جمعیت بى نظیرى در این مراسم شرکت کردند ، و ضمن اشعار و سخنرانىها مقام او را ستودند . استاد محمد حسین شهریار ، در اوائل مهرماه سال ۱۳۶۷ هجرى شمسى به سن 84 سالگى با این جهان وداع گفت و به ابدیت پیوست ، و جسد او را با احترام زیاد در "مقبره الشعراى" سرخاب تبریز به خاک سپردند . روحش شاد ، خدایش بیامرزاد
نظرات شما عزیزان:
